یادداشت های یک پسر

 


عشق بی احساس من!






این آهنگ ارزش این همه انتظار رو... قطعا داشت!


+هروقت امیر عظیمی گوش میدم یاد زهرا اردیبهشتی از مخاطبای قدیمی وبلاگ هام میوفتم. اون بود که منو با این بشر آشنا کرد. چی شد واقعا؟! کجا غیبش زد یهو... ):


فاقد محتوا

سلام! 


چند وقتی هست که موضوعی برا نوشتن تو وبلاگم ندارم و چیزی به ذهنم نمیرسه. تو این وبم هیچوقت اینکار رو نکردم که بدون ذهنیت قبلی بیام و صفحه ارسال مطلب رو باز کنم و شروع کنم به نوشتن! ولی خب دوست دارم اینجا از سوت و کوری در بیاد. بذار بنویسیم ببینیم چی میشه! ((:


سه چهار روزی بود که مریض احوال بودم و از اونجایی که امروز خوبم احتمالا سرماخوردگی ساده بوده و کرونا دان زاد دان نه D: ولی خب این بیماری بی ناموس به فامیل های درجه یکم رسیده و همچنان از رگ گردن نزدیک تر.


از امروزم هم بخوام بنویسم مثل بقیه روزا کلاس داشتم و یکمی هم پابجی زدمD: راستی بالاخره فصل چهارم بریکینگ بد رو تموم کردم و پشمااااام از قسمت آخر این فصل واقعا! مگه میشه یه سریال اینقدر خوب باشه.(((:


نا امیدی

ناامیدی تمام وجودم‌ رو فرا گرفته. مرگ این روزا از همه چی بهمون نزدیک تره. کی ما هم تیک بخوریم، خدا میدونه!


و

و لبخندی که ماسید.


Ted Lasso 4 ( قسمت آخر - فصل اول )

خب اینم تموم شد. همونطور که در پست اولم راجع به این سریال حدس زده بودم، تد لاسو چیزی فراتر از طنز و کمدی بود. حتما شده که به عنوان هوادار تیم محبوبتون بی صبرانه منتظر بازی تیمتون در فصل جدید باشید؛ من هم بی صبرانه منتظر تیم ریچموند با مربی گری جناب تد لاسو در فصل آینده هستم! درباره این اپیزود هم اگه بخوام بنویسم باید بگم که شگفت انگیز بود. من رو به بهت و ناراحتی فرو برد و یهو با ثانیه آخرش به قهقهه انداختم!

تد لاسو در ایران کمتر دیده شده و برای همین هم کمتر بهش پرداخته شده؛ ولی پشیمون نیستم که راجع بهش نوشتم. هرکس با خوندن نوشته های من رفته سراغ این سریال نوش جونش! 


+دقیقا وقتی که میخواستم این پست رو انتشار بدم مرورگرم کراش کرد و مجبور شدم دوباره بنویسمش:/ احساس میکنم بعضی چیزا رو فراموش کردم که بنویسم. احتمالا این پست بروز میشه.


اگر جزو

اگر جزو فامیل، آشنا، دوستان و... من در دنیای واقعی هستی و با اینکه هزار بار گفتم اینکه این افراد بخوننم اذیت می‌شم همچنان داری اینجا رو می‌خونی؛ تبریک می‌گم تو یک حروم زاده هستی(:


امشب با همیشه فرق می‌کرد

امشب با همیشه فرق می‌کرد. همیشه من ۱۰ خط می‌نوشتم و تو یه خط جواب می‌داد. هی سعی می‌کرم به حرف بیارمش اما نمی‌شد. اما امشب دقیقا برعکس بود. من سکوت کردم و اون حرف زد. شاید به اندازه چند سال حرف تو دلش بود. از یه طرف خوشحالم که بالاخره سفره دلش رو برام باز کرد و از طرف دیگه ناراحتم به خاطر اتفاقات و سختی هایی که این مدت براش افتاده و کشیده.


از وقتی یادم میاد

همیشه در حال شروع کردن چیزی بودم. هیچ کاری رو تموم نکردم.


مـــیـــم (1)


Ted Lasso 3

فراید شناختن و دیدن این سریال برای من کاملا اتفاقی بود و تا دیروز حتی اسمش رو هم نشنیده بودم، ولی الان نمیتونم خودم رو برای پلی کردن اپیزود بعدی کنترل کنم. 

بنظرم به خاطر این عاشق این سریال شدم که حالم رو عوض کرد. چند روزی بود که دقیقا وسط افسردگی و بگایی بودم. شاید کسایی که دیشب وب من رو خوندند متوجه اندکی از حال خرابم شده باشند! این سریال پر از انرژی مثبت و حال خوبه. البته نه به صورت اغراق شده و شعاری. قول میدم برا امروز آخرین پستم راجع به این سریال باشه! چون میخوام فعلا با احساس خوبی که بعد تموم شدن قسمت سوم داشتم حال کنم! شب بخیر!

۱ ۲ ۳ . . . ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ . . . ۲۷ ۲۸ ۲۹
میل رفتن مکن ای دوست

دمی با ما باش. . .



+ آدرس وبلاگ برای ممنوع البیانی ها:

http://yyp.blogfa.com
آرشیو مطالب
قالب: عــرفـان🖤💔 | ویرایش شده توسط: خودم بلاگ بیان