چهارشنبه ۱۹ آذر ۹۹
آقا اگه حوصله پست رگباری و چرت و پرت محض دارید پیام خصوصی بدید لینک کانالمو بدم بهتون یا هم اینکه آی دی بدید اد کنم
آقا اگه حوصله پست رگباری و چرت و پرت محض دارید پیام خصوصی بدید لینک کانالمو بدم بهتون یا هم اینکه آی دی بدید اد کنم
شبها خوابم نمیاد، صبحها بیدار شدنم. در کل زندگی کردنم نمیاد.
پ.ن: شدیدا بی حالم. یچیزیم شده اما نمینونم چی شده.
این نوشته رو دارم توی یادداشت گوشیم مینویسم و دقیقا بعد دیدن هر قسمت تاریخ خواهم زد و بروزش خواهم کرد. احتمالا بعد از دیدن قسمت آخر منتشرش میکنم.(هر بار که تاریخ زدم یعنی یه قسمت دیدم)
۱۷:۲۴ یکشنبه ۲ آذر ۹۹:
چند دقیقه ای هست که قسمت ۱۳ از فصل آخر رو دیدم. بعد از تموم شدنش نا خودآگاه از پشت میز پا شدم و قدم زنان به چیزایی که دیدم فکر میکنم. حتی همین الان هم اینو در حالی تایپ میکنم که دارم توی اتاقم قدم رو میرم. خدای من مگه میشه همچین چیزی؟! چقدر هیجان! چققدددررر هیجاااان! اپیزود بعدی امتیاز ۱۰ از ۱۰ گرفته. خیلی عجیبه این امتیاز و خیلی کنجکاوم که ببینمش. اگه همه چیز خوب پیش بره امشب اونم خواهم دید.
۲۱:۴۳ یکشنبه ۲ آذر ۹۹:
۱۴:۲۵ دوشنبه ۳ آذر ۹۹:
هولی شیییت(((: همچنان غم انگیز، همچنان عجیب، همچنان متفاوت. شاید اولین بار بود که تیتراژ پایانی رو کامل دیدم. چون همینجوری خیره مونده بودم به صفحه لپ تاپ.
۱۹:۲۸ سه شنبه ۴ آذر ۹۹:
بالاخره تموم شد. موهای تنم سیخ شده! کاش من جای اون آدمایی بودم که بریکینگ بد رو همزمان با پخشش دیدن. یا نه! کاش میشد از حافظم پاکش کنم و دوباره ببینمش. این نظر راجع به اسم قسمت آخر فوق العاده بود:
پ.ن۳: اولین پست دوران وبلاگ نویسیم که نوشتنش ۳ روز طول کشیده((:
یه روزی سر درگیری با ارزشی های کلاس، این موجودات موذی و خطرناک سرم رو به باد میدم. ببینید کی گفتم.
من همیشه تو مدرسه آدم منفوری بودم. احساس میکردم تو دانشگاه هم همینطوری خواهد شد ولی الان وقتی میام و گروه دانشگاه رو میخونم و یهو میبینم که وسط یه بحثی که اصلا به من ربطی نداره و منم تو بحثه نبودم منو مثال زدن و تعریفم کردن، مثلا گفتن فلانی خیلی با معرفته یا فلان و بهمان خوشحالم میکنه و بهم اعتماد به نفس میده. من هنوزم همون آدمم، فقط آدمای اطرافم عوض شدند!