چهارشنبه ۲۸ خرداد ۹۹
ویس ارائه ای که ضبط کرده بودم رو قبل اینکه بفرستم برا استاد دوباره خودم گوش دادم تا چک کنم یوقت سوتی ای چیزی نداده باشم.
بعد چند دقیقه خوابم گرفت یعنی خدا به داد شاگردام برسه😂
ویس ارائه ای که ضبط کرده بودم رو قبل اینکه بفرستم برا استاد دوباره خودم گوش دادم تا چک کنم یوقت سوتی ای چیزی نداده باشم.
بعد چند دقیقه خوابم گرفت یعنی خدا به داد شاگردام برسه😂
قلیون میکشی قل قل قل قل فوت میکنی تو دوربین؛
خب من چیکار کنم؟
انتظار داری چی بگم؟
بگم پشماااااام از دهنش ابر درومد😱 وااااای چه آدم خفنی!
یا مثلا با خودم بگم کاش من اون دودِ بودم.😒
روز تولد امسالم با یه خرید کوچولو آغاز شد و خودم رو به صرف کیک و قهوه دعوت کردم! با گپ زدن با دو تن از رفقای وبلاگی ادامه یافت. ساعاتی هم با سر و کله زدن با بچه های تو باسن نروی دانشگاه گذشت و در نهایت با دیدن قسمت جدید the100 به پایان رسید(:
پ.ن: فکر کنم دیگه تا مدت ها از تبریک گفتن تو وبلاگ من راحت بشید! تقصیر من نبود که چهارصدتایی شدن و تولد وبلاگم و تولد خودم تو روزای نزدیک به هم بودن! اصلا از خودتون بگید! امروز شما چگونه گذشت؟
یعنی گند زدن به داستان؛ یه داستان رومانتیک که میتونست تو همون موضوع پیش بره رو تبدیل کردن به یه داستان حماسی و ملی مسخره...
پست های مرتبط:
همه چیز دقیقا از دو سال پیش شروع شد. با انسان های فوق العاده ای آشنا شدم، افکار و احساساتم رو به اشتراک گذاشتم، خیلی چیز ها یاد گرفتم و دوستای خیلی خوبی پیدا کردم.
پست هایی که به اشتراک میذارم زیاد نیستند میدونم! بعضا هم شاید مطالبم زیاد جالب نباشند. اما باز هم من رو تنها نگذاشتید و به این خاطر میخوام ازتون تشکر کنم!
من همیشه اینجا خواهم بود، امیدوارم سالهای زیادی این روز رو با هم جشن بگیریم.
تولدت مبارک "یادداشت های یک پسر"