یادداشت های یک پسر

 


دیدی چه کردی؟

با شروع زمستان، هر روز که به سالگرد آن روزهای وحشتناک نزدیک می‌شوم، یک حس سنگینی در قلبم حس می‌کنم. انگار زمان دوباره به عقب برگشته و من در حال تجربه کردن دوباره آن لحظات تلخ هستم. احساس غم و اندوه به سراغم می‌آید و نمی‌توانم از آن فرار کنم.
خاطرات آن روزها به راحتی فراموش نمی‌شوند. دلم می‌خواهد همه چیز را فراموش کنم، اما نمی‌توانم. تصاویر و صداها در ذهنم زنده می‌شوند و من را غرق در احساساتی می‌کنند که نمی‌دانم چطور با آن‌ها کنار بیایم.
گاهی اوقات، حس می‌کنم که این بار سنگین را باید همیشه با خودم حمل کنم. هیچ چیز نمی‌تواند آن درد را کم کند. احساس تنهایی و ناامیدی در این روزها بیشتر از هر زمان دیگری به سراغم می‌آید. انگار هیچ کس نمی‌تواند آنچه را که من احساس می‌کنم درک کند.
این روزها و روزهای آینده یادآور فقدان و غمی هستند که هیچ کلمه‌ای نمی‌تواند توصیفش کند. از خودم می‌پرسم که آیا این احساسات هرگز کم خواهند شد؟ آیا روزی خواهد رسید که بتوانم به این روزها نگاه کنم و فقط یادشان کنم، بدون اینکه دوباره غرق در درد شوم؟ بعید می‌دانم.


+عنوان اسم آهنگی است که در حال نوشتن این پست به آن گوش می‌دادم. دیدی چه کردی - دارکوب

سخته خیلیم زیاد!

درسته من ممکنه درکی از اتفاقی که براتون افتاده نداشته باشم...

ولی خب توی زندگیم از این لحظات داشتم که هر سال حوالی تاریخ اون اتفاقات عذاب میکشم :)

Jesse Blueman در ۲۳ دی ۰۳، ۲۳:۵۸ جواب داده:
ممنونم(:

منم دچار همچین مسئله‌ای هستم

امیدوارم یه روزی زندگیمون به حالت عادی برگرده :(

Jesse Blueman در ۲۴ دی ۰۳، ۲۰:۴۳ جواب داده:
متاسفم
امیدوارم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
میل رفتن مکن ای دوست

دمی با ما باش. . .



+ آدرس وبلاگ برای ممنوع البیانی ها:

http://yyp.blogfa.com
آرشیو مطالب
قالب: عــرفـان🖤💔 | ویرایش شده توسط: خودم بلاگ بیان