دوشنبه ۲۰ اسفند ۰۳
- ۲

۱۴۰۳ یکی از عجیب ترین و سخت ترین سال های عمرم بود. اتفاقای زیادی افتاد و روزای عجیب زیادی داشت. از هر نظر. عاطفی، کاری، خونوادگی و و و ... حتی خوشی هاشم عجیب بود. خوشی های کوتاهی که ناراحتی های طولانی در پی داشتند. سالی که فکر نکنم تا ته عمرم بتونم فراموشش کنم.
موفقیت شغلی کم نداشتم ولی عجیب ترین قسمت ماجرا این بود که تو روزایی که حتی توان بیرون اومدن از تختم رو نداشتم مجبور بودم هر روز برم سر کار و عادی رفتار کنم و چه روزای سختی اسماعیل...! اصلی ترین دلیل تغییر پستم همین بود واقعا. هم زمانی اتفاقای وحشتناک و کار سنگین من رو تبدیل کرده بود به یه آدم عصبی و کلافه.
با وجود بی شمار اتفاق توش خیلی هم سریع گذشت و داره به تهش نزدیک و نزدیک تر میشه. و حتی تو همین روزای آخر هم دست از بدی بر نمیداره.