یادداشت های یک پسر

 


یادداشتی بر چالش "دل‌خوشی‌های صد کلمه‌ای"

تک تک ما که تو این روزگار زندگی میکنیم و به روزمرگی‌ها و شادی‌ها و دردهای کوچیک و بزرگمون می‌پردازیم یه قهرمانیم! انسانی تنها در هجمه این همه سیاهی که هنوز به اندک دلخوشی زنده است و کورسوی امید و فردایی بهتر ته دلش روشنه.

‏دنیا با دلخوشی ها و ذوق های کوچیکه که قابل تحمل میشه. دلخوشی خوندن کتاب، سریال دیدن، گوش دادن به یه آهنگ خوب(حتی یه آهنگ قدیمی خوب!)، هیجان یه مسابقه فوتبال جذاب، خریدن یه هدیه کوچیک برای خودت، وقت گذروندن با کسایی که دوستشون داری، برنامه ریزی کردن و حرف زدن برای کارای قشنگی که فعلا نمی تونی انجام بدی اما دلت میخواد، ذوق کردن از دیدن پرنده ها از پشت پنجره، دید زدن ستاره ها، تماشای بارش برف و حتی قدم زدن در هوای برفی، در کردن خستگی با یه فنجون قهوه یا چایی و و و و...!



پ.ن: این چالش رو رفقای خوبمون تو رادیو بلاگیها راه انداختند. ضمن ابراز خوشحالی از روشن شدن مجدد ستاره این وبلاگ باید بگم که همه شما دعوتید به این چالش.

پ.ن2: قرار بود بیشتر از 100 کلمه نباشه اما یه‌ذره بیشتر شد! اما اگه میگفتند حتما باید بیشتر از 100 کلمه بشه پست من میشد 99 کلمه! اینم شانس مایه(((:

پ.ن3: یاد جمع دوستانه مون که راجع به این موضوع با عنوان "دلخوشی های دسترس" خیلی بحث و گفتگو داشتیم هم بخیر...!


بو

خیلی شده یه بو من رو یاد خاطره ای بندازه که هرچی فکر کنم یادم نیاد.
فقط یه حس آشنا رو درونم به وجود میاره که حتی نمی‌تونم توصیفش کنم.

نوید

دیر یا زود ضحاک طلب مغز ما رو هم خواهد کرد.


مگس!

تا اینجایی که بریکینگ بد رو دیدم، قبل از شروع تیتراژ همیشه یه سکانس گنگ داشته که سر درآوردن ازش مشکله! تو این قسمت یهو با تصاویر میکروسکوپی یه مگس روبرو شدم! اوضاع وقتی برام عجیب تر شد که توی تیتراژ اسم اپیزود رو نوشت:مگس!

وای خدای من این سریال هیجانی و جذاب، به خاطر ورود یه مگس به لابراتوارشون تبدیل شده بود به یه کمدی تمام عیار و جسی و والت هم برای کشتنش دقیقا داشتند مثل پت و مت رفتار میکردند. یه جاهایی واقعا نفس کم آورده بودم از خنده! البته که این قسمت همچنان دیالوگ ها و صحنه های عجیب و غریب و احساسی و سمبلیک کم نداشت. خیلی دوستش داشتم.


تغییر جنسیت محمدرضا فروتن

‏کامنت‌های پیج اینستاگرام ‎محمدرضا فروتن رو خوندم و به عنوان یه ایرانی شرمنده‌ترینم. اگر این خبر حقیقت داشته باشه جسارت این آدم مثال زدنیه‌.

چطور به خودمون اجازه میدیم یه نفر رو بخاطر هویت جنسیش اینجوری بی‌رحمانه قضاوت کنیم؟؟ تا کی میخوایم بیشعور باشیم؟؟ تا کی میخوایم از همه چی برای شادی زود گذر خودمون مایه بذاریم؟؟ چرا نمیخوایم یه‌بارم شده انسان باشیم؟؟


قطره ای از دریای بیشعوری ملت: تصویر اول - تصویر دوم


فینال جام حذفی نوشت

با تایمی که بازیکنای تراکتور رو زمین خوابیده بودن میشد یه جام حذفی دیگه برگزار کرد(((:



+جواب دادن به پست قبلی فراموش نشه😉


به مناسبت 500تایی شدن...

به مناسبت 500 تایی شدن وبلاگم بیاید بگید من و وبلاگم رو با چی می‌شناسید؟

یا به عبارتی چی شما رو یاد وبلاگ من میندازه؟

راستی ممنون از همگی(:



دلاتون رو ببرم به یادداشت های یک پسرِ سال 95!

امروز رفتم سراغ یادداشت های یک پسرِ اول! جونم براتون بگه که وبلاگ من سه تا نسخه داشته. نسخه اول که از سال 94 داشتمش و آرشیوش رو هم کامل دارم. آرشیو دومی رو به خاطر این جریانان (کلیک کنید) به کل از دست دادم و یادداشت های یک پسرِ سوم که هم اکنون مقابل دیدگان مبارک شماست!

القصه! خواستم یکی از نوشته های وبلاگ اولم رو باهاتون به اشتراک بذارم(((:


پ.ن1: راست میگفتم! چه روزهایی داشتمااااا :دی

پ.ن2: چیز زیادی عوض نشده! همچنان صدای زلزله همسایه و توله سگای فامیلشون که کوچه‌ رو میذارن رو سرشون رو مخمه! من قطعا از اون پیرمردایی میشم که یهو میان تو کوچه و توپ بچه ها رو پاره میکنن و دوباره میرن تو خونه شون :دی

پ.ن3: خخخخخخ و درد! خخخخخخ و مرض! خخخخخخ و کوفت!

پ.ن4: از به اشتراک گذاری سایر نوشته ها به شدت معذورم! این یکی نا لوس ترینشون بود. اونا رو بذارم گوشت تنتون آب میشه! شاید همین الان هم اینقدر خُنَک مینویسم و فقط به روم نمیارید نه؟! چهار سال دیگه، اگه عمری بود و اومدم و اینجا رو خوندم مشخص میشه :دی 

پ.ن5: هکسره رو هم که رعایت نمیکردم به به!


دیالوشات (3)

این دیوار ها عجیبند. اول ازشون بیزاری، بعد بهشون عادت میکنی. خوب که زمان بگذره میفهمی که بهشون وابسته شدی. اینه معنای رام شدن! برای زندگی به اینجا میفرستنت ولی درحقیقت این همون چیزیه که ازت می‌گیرند...


( The Shawshank Redemption 1994)


چی داره سرمون میاد؟

هاردی که اسفند ماه گرفتم رو به همراه قیمتش مشاهده فرمایید:


و حالا قیمت همون هارد رو با قیمت امروز مقایسه کنید:


قیمت چیزی که همون موقع هم واقعا گرون خریدمش در کمتر از 6 ماه دوبرابر شده! اوضاع واقعا پشم ریزونه! دیگه داریم به روزایی میرسیم که امروز خریدن چیزی بهتر از صبر کردن برای خریدش در روز بعده. البته اگه کسی قدرت خریدش رو داشته باشه!

۱ ۲ ۳ . . . ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ . . . ۲۷ ۲۸ ۲۹
میل رفتن مکن ای دوست

دمی با ما باش. . .



+ آدرس وبلاگ برای ممنوع البیانی ها:

http://yyp.blogfa.com
آرشیو مطالب
قالب: عــرفـان🖤💔 | ویرایش شده توسط: خودم بلاگ بیان