یادداشت های یک پسر

 


برسد به پاول دورف

اون اوایل که تلگرام رو نصب کرده بودم،

بعد چت کردن به طرف میگفتم با اجازه چت ها رو پاک میکنم:|

تا بالاخره یکی توجیهم کرد که اون پیاما فقط برا خودت پاک میشن چرا از من اجازه میگیری؟ D:

بعد از چندسال الان این امکان به تلگرام اضافه شد

از همین تریبون میخوام اعلام کنم که جناب پاول دورف من حق ایده ـم رو میخوامcool

پ.ن: انصافا امکان مزخرفیه:|


پدیده دردناک

دیدید هر کسی هر شغلی که داره میگه کار ما بعد از کار در معدن سخت ترین کار دنیاست؟!

الان یه چیز دیگه باب شده هرکی هر درد و مرضی میگریره اصرار داره بگه دردی که من دارم بعد زنده زنده سوختن بدترین درد دنیاست و مینویسه:

جالبه بدونید (مثلا:دندون درد، سردرد ،زایمان طبیعیو...) دومین پدیده دردناکی است که انسان می تواند تجربه کند ، زنده زنده سوختن در آتش در رده اول قرار دارد !

فقط تو کف اون عزیزی هستم که زده بود درد خماری دومین پدیده دردناکی است که انسان میتواند تجربه کند!! D:

 

پ.ن:البته بنظر من با توجه به شرایط موجود ، "ﺯندگی کردﻥ در ﺍیران" ﺩر رتبه ﺍول قراﺭ داﺭه :))

 


سیل

 

اون شال و روسریتون رو یکم بکشید عقب تا آب نبردتمون

‏انقدر حجاباتون رو رعایت کردین که داریم غرق می‌شیم!
شل کن خواهر‌من!

 

#تسلیت


اولین یادداشت سال 98

سـلام

نشد که تک تک به همگی تبریک بگم

ولی با تاخیر و به روش همگانی عید رو بهتون تبریک میگمlaugh

بالاخره رسید اون سال دلهره آور و البته سرنوشت ساز

امیدوارم 98 اتفاقای بهتری برامون داشته باشه

 


چارشنبه سوری سرد!

منده که هیچ حسی به چارشنبه سوری امسال نداشتم ولی بردنم جشنواره ای که به مناسبت چارشنبه سوری و روز پدر برگزار شده بود

مجریه یه پیرمرد رو آورد بالا یه جایی از گفت و گو ازش پرسید:

حاج آغا شما که هفتاد و اندی از عمرتون میگذره بگید مملکت و امکانات و ... زمان قبل انقلاب بهتر بود یا الان

حاج آقا هم نه گذاشت نه برداشت گفت اون زمان!laugh

سالن رفت رو هواlaugh

آخرشم با موضوع امنیت قضیه رو جمع و جور کرد 

 

+هوا بس ناجوانمردانه سرد است!

 


بیا بنویسیم ...

بیا بنویسیم روی خاک، رو‌ درخت، رو پر پرنده، رو ابرا،

بیا بنویسیم روی برف، روی آب، توی دفتر موج، روی دریا،

بیا بنویسیم گه تو عیدی که باید برا کنکور درس بخونیindecision


این همه آدم...

 

میخوام حبیب طور بهش جواب بدم بگم:

این همه آدم چرا من ؟! laugh


Start again !

دیروز کم مونده بود وزیر رو هم بیارن کلاس ما

مدرسه ما باید در سخت گیری به دانش آموزان کنکوری در سطح جهانی مقام بیاره

خلاصه تا رئیس آموزش پرورش منطقه رو آوردن کلاس ما

که با بقیه پایه ها کاری نداریم اما شما کنکور دارید و باید تا آخر بیاید 

انگاری دبیراشون بجز چیزشعر چیز دیگری هم دارند که تحویل دانش آموزا بدن

یه بخش نامه هم فرستادن به مدرسه های کل منطقه

که اگه غیبت یا خروج از مدرسه باشه

اون دانش آموز رو به امتحانات نهایی معرفی نکنید

 

در نهایت امروز دکمه مدرسه را زده و نرفتیم

جرعتش رو دارند برای من مشکلی ایجاد کنند

 

تابستون امسال تابستون پر اتفاق و شلوغی برای من و خانواده من بود

ولی با این شرایط، انرژی و انگیزه ای رو که اون موقع داشتم

هیچ وقت نتونستم دوباره بدست بیارم

امروز یه شروع دوبارست برای من

باشد که مثل تابستان باشم

 


حکایتی از‌ گلستان سعدی ، در مذمت گه خوری

یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته پدر را گفتم از اینان یکی سر بر نمی‌دارد که دوگانه ای بگزارد چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی

 

نبیند مدعی جز خویشتن را

که دارد پرده پندار در پیش

 

گرت چشم خدا بینی ببخشند

نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش


hug me

با اینکه طرفدار مسیح و آرش نیستم و کاراشون رو زیاد دنبال نمیکنم

ولی این کارشون فوق العادست و هرروز گوش میکنم

 

میل رفتن مکن ای دوست

دمی با ما باش. . .



+ آدرس وبلاگ برای ممنوع البیانی ها:

http://yyp.blogfa.com
آرشیو مطالب
قالب: عــرفـان🖤💔 | ویرایش شده توسط: خودم بلاگ بیان