شنبه ۲۵ اسفند ۹۷
بیا بنویسیم روی خاک، رو درخت، رو پر پرنده، رو ابرا،
بیا بنویسیم روی برف، روی آب، توی دفتر موج، روی دریا،
بیا بنویسیم گه تو عیدی که باید برا کنکور درس بخونی
بیا بنویسیم روی خاک، رو درخت، رو پر پرنده، رو ابرا،
بیا بنویسیم روی برف، روی آب، توی دفتر موج، روی دریا،
بیا بنویسیم گه تو عیدی که باید برا کنکور درس بخونی
دیروز کم مونده بود وزیر رو هم بیارن کلاس ما
مدرسه ما باید در سخت گیری به دانش آموزان کنکوری در سطح جهانی مقام بیاره
خلاصه تا رئیس آموزش پرورش منطقه رو آوردن کلاس ما
که با بقیه پایه ها کاری نداریم اما شما کنکور دارید و باید تا آخر بیاید
انگاری دبیراشون بجز چیزشعر چیز دیگری هم دارند که تحویل دانش آموزا بدن
یه بخش نامه هم فرستادن به مدرسه های کل منطقه
که اگه غیبت یا خروج از مدرسه باشه
اون دانش آموز رو به امتحانات نهایی معرفی نکنید
در نهایت امروز دکمه مدرسه را زده و نرفتیم
جرعتش رو دارند برای من مشکلی ایجاد کنند
تابستون امسال تابستون پر اتفاق و شلوغی برای من و خانواده من بود
ولی با این شرایط، انرژی و انگیزه ای رو که اون موقع داشتم
هیچ وقت نتونستم دوباره بدست بیارم
امروز یه شروع دوبارست برای من
باشد که مثل تابستان باشم
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته پدر را گفتم از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانه ای بگزارد چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی
نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشند
نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش
نشد من یکشنبه برم مدرسه و سردرد نشم
کی بشه از این ریاضی راحت شیم ما:|
اصلا ادبیاتی و چه به ریاضی
چند تا قرص انداختم بالا و از وقتی رسیدم تا الان خوابیدم
ولی باز سردردم خوب نشده
خلاصه این که آی هیت یکشنبه های با ریاضی
تا اینجای عمرم سال 97 پرسرعت ترین سال زندگیم بوده!!
لامصب مثل برق و باد گذشت!
حالا اگه کنکوری نبودم و روزشماری میکردم برا رسیدن عید و عشق و حال
روز ها با سرعت حلزونی در حال سپری شدن بودند!
97 جان سرعتت رو کم تر کن من لازمت دارم((: