یادداشت های یک پسر

 


برسد به دست...

چند روزه متوجه شدم تمام وبلاگ های من در بلاگفا با نزدیک دو هزار پست و کلی خاطره مسدود شدند! به چه جرمی؟! به جرم مهاجرت به بیان و رزبلاگ؟ خب آدم عوضی اگه حقوق کاربران رو رعایت می کردی و هی دم به دقیقه به وبشون دست درازی نمی کردی یا اینکه وب پر مخاطب من و خیلی های دیگه رو با حذف از لیست بروز شده ها و لیست موضوعی نابود نمی کردی، مگه مرض داشتیم وب چند ساله مون رو رها کنیم... از چی می ترسیدی؟ چند تا بچه مدرسه ای چه هدف دیگه ای جز سرگرمی تو اون وب داشتند؟

اون وب ها صدقه سری شما تعطیل شده بودند و کاربردشون فقط این بود که یه آدمی مثل من گاهی بیاد و خاطره هاش رو مرور کنه که همین رو هم تو سرویس وبلاگ دهی کثیفت اضافی دیدی


در وصف شما جناب شیرازی همین بس که:

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست

گرد سم خران شما نیز بگذرد...


پ.ن:همه اینا به کنار! ولی چرا وب اون بدبختی که ایمیل نداشت و با ایمیل من وب درست کرده بود رو هم مسدود کردی؟! D:

جذابیت داره

در این برهه حساس کنونی حتی راه رفتن مورچه 

و پرواز مگس هم برام جذابیت داره


یادداشت شماره صد و یازده

امروز تولدم بود و در طی این سال هایی که گذشت اولین بار بود تولدم به جای عزای عمومی مصادف شده بود با یک عید(لعنت به آدم جوگیر!عزای عمومی سه روز،یه هفته،یه ماه نه این که تا ابد!)ولی من مجبور بودم امروز رو به مطالعه منفور ترین درس علوم انسانی یعنی فلسفه بپردازم😑با این حال بعد مدت ها یه فیلم دیدم؛پرستیژ،یه شاهکار دیگه از کریستوفر نولان.


پ.ن: ممنون از دوستانی که به یادم بودند. امیدوارم واقعا یک سال بزرگ تر شده باشم(:


عفت کلام

حفظ عفت کلام ،وقتی تازه از امتحان اومدی خونه یکی از سخت ترین کارهاست

-__-


اندر احوالات مطالعه تاریخ

از علل مخالفت امام با اصول شش گانه انقلاب سفید:

تساوی مرد و زن به معنای از میان برداشتن اصول قران؟؟؟!!!

بعد سردشت از کی در استان کرردستااانه؟!!

😑😑


تاریخ معاصر ننگ به نیرنگ تو

تعداد دروس: ۱۲

تعداد دروسی که معلم تونسته درس بگه: ۹

تعداد دروسی که من خوندم: ۳

من: 😱

کتاب: 😈

من: 😭


هیچوقت تا این اندازه خطر افتادن در درسی رو نچشیده بودم😐


happy birthday to my blog


قبلا یبار هم گفته ام که من اینجا رو سال 96 ساختم
ولی بنظرم تولد واقعی یک وب زمانیه که تصمیم به نوشتن می گیری 
و براش سرآغاز می نویسی، با وسواس دنبال قالب مناسبی میگردی و ...
من تصمیم گرفتم وبم هم مثل خودم خردادی باشه
پس تولد یک سالگیت مبارک وبلاگ عزیز من!

پ.ن1: روزی که شروع به نوشتن در اینجا کردم فکرش رو هم نمی کردم تعداد نوشته هام بیشتر از انگشتای دست بشند ولی بعد یک سال این صد و ششمین پستیه که منتشر میکنم
(البته از این صد و شش تا شما فقط هشتاد و سه تاش رو میتونید ببینید!)

پ.ن2: بیان رو واقعا دوست دارم و فضاش کاملا متفاوت از تمام سرویس هاییه که باهاشون کار کردم
کلا وبلاگ نویسی دنیای جالبیست با نوشته هات قضاوت میشی نه با عکسات (:


سر راهت اینم جواب بده لطفا:دی

با فراگیر شدن این چالش و طی فرایند در آوردن عنش

اینجانب نیز این چالش را برای مخاطبان خود قرار دادم


کلیک لطفا!


رنگین بانو

باید... 

باید آن ها را ببوسیم 

اما حیف ما بوسیدن در خیابان را یاد نگرفته ایم 

پروانه ها در خیابان ها می رقصند و باید...

باید با آن ها برقصیم 

اما حیف ما رقصیدن در خیابان را بلد نیستیم...

پروانه ها با پیراهن های عنابی با خال های نارنجی 

با شاخک های نقره ای آواز میخوانند و ما را میخوانند باید...

باید با آن ها بخوانیم 

اما حیف ما تماشاچیانِ سیاه پوش همیشه ایم

آواز خواندن چه می دانیم؟ 

دسته دسته می آیند و باید... 

باید به آن ها «وه! چه زیبایید! »بگوییم 

اما حیف

ما شهروندانِ نوچ کشیدن و تخمه شکستنیم 

پروانه ها آمده اند و به زودی می روند 

همچون هزاران پروانه ی دیگر کوچ کرده 

از این سرزمین پریده 

از این خیابان های جیب بر دور شده 

از دست های شهری هراسناک

و ما هر عصر خوش و بش نکرده و آواز نخوانده نرقصیده 

و کسی را نبوسیده به خانه برمیگردیم 

و شبی دیگر را در تقویم تاریک خورشیدی 

به تشویشِ جنگی دیگر به صبح میرسانیم...



# هدی حدادی


زنگ نزن!

یکی از باگ های خلقت من اینه که

واقعا نمیتونم تلفنی حرف بزنم

تلفنم همیشه رو سایلنته

حاضرم کل روز با طرف مقابل تکست رد و بدل کنم 

ولی بهم زنگ نزنه یا بهش زنگ نزنم:|

بارها شده به یکی شمارم رو دادم ولی گفتم خواهشا زنگ نزن پیام بده((:

میل رفتن مکن ای دوست

دمی با ما باش. . .



+ آدرس وبلاگ برای ممنوع البیانی ها:

http://yyp.blogfa.com
آرشیو مطالب
قالب: عــرفـان🖤💔 | ویرایش شده توسط: خودم بلاگ بیان