یادداشت های یک پسر

‏فصل امتحانات خیلی فصل خطرناکیه 

یکی بهت pm بده:سلام خوبی؟ 

دستت بخوره سین کنی باختی!

‏تا آخر امتحانات باید عکس جزوه بگیری و بفرستی

از رو هم نمیرن:|

‏از خواب میپرم و به دور و ورم نگاه میکنم

موبایل، ساعت 8 صبح جمعه رو نشون میده 

تلگرام رو باز میکنم و اطلاعیه لغو امتحانای فردامون رو میبینم

میفهمم که بالاخره مدیرمون راضی شده

لبخندی از سر رضایت میزنم، 

گوشی رو به یه گوشه پَرت میکنم و دوباره میخوابم...

وزیر آموزش پرورش بخشنامه داده که تمامی امتحانات فردای شب یلدا باید لغو بشن

اما مدرسه ما اعتقادی به این موضوع نداره و ما باید امتحان بدیم:|

جرمت نام بزرگت است و افتخاراتت 

جرمت استقلال بودنت است، از آغاز تا امروز. 

جرمت افتخار آفرینی هایت است؛ دو ستاره بودنت، 

محبوبیتت که این گونه قربانی ناداوری ها می شوی، 

این گونه عدالت را برابرت زیر پا می گذارند.

جرمت قهرمانی ها در آسیا است، نجابت و بزرگی ات است، جرمت سکوتت است...

می خواهند به زمین بزنند، می خواهند قد نکشی غافل از این که استقلال در همه این سال ها تبر خورد اما نشکست، قد خم نکرد، بالا و بالاتر رفت.

تو بزن، تبر بزن اما این تیم استقلال است نه نورچشمی است و نه خاص آقایان . 

استقلال است و مستقل و با توان و غیرت خود بالا می رود نه واسطه دارد و نه وسیله ای خاص برای امتیاز گرفتن. با غیرتش، با توانش، با فوتبال پاکش بالا می رود. 

تو با قلبه ویرانه ی من چه کردی/ببین کنکور دیوانه ی من چه کردی؟

در تخت خوابِ راحت آسوده بودم/تو با خواب هرروزه ی من چه کردی؟

نخوانیده از جزوه های تو خستم/خراب است دهاخانه ی من چه کردی؟

مگر لایقِ دانشگاه خوب نبودم؟/تو با حسرتِ فکر آسوده ی من چه کردی؟

مرا خسته کردی و خود دو اسبه رفتی/سفر کرده با آرزوهای من چه کردی؟

‏شما هم وقتی چشماتونو محکم میمالید،

وارد یه کهکشان و دنیای دیگه میشین 

یا فقط من قدرت ماورایی دارم؟!

+چقد این آهنگ قشنگه:

فک کنم نصف شبا تو خیابون ما دارن سریع و خشن 9 رُ ضبط میکنن:|

یک انسان چقدر میتونه نفهم و ابله باشه که 

اینجوری با جون خودش که هیچ با جون بقیه بازی کنه...