یادداشت های یک پسر

‏شما هم وقتی چشماتونو محکم میمالید،

وارد یه کهکشان و دنیای دیگه میشین 

یا فقط من قدرت ماورایی دارم؟!

+چقد این آهنگ قشنگه:

فک کنم نصف شبا تو خیابون ما دارن سریع و خشن 9 رُ ضبط میکنن:|

یک انسان چقدر میتونه نفهم و ابله باشه که 

اینجوری با جون خودش که هیچ با جون بقیه بازی کنه...

قالی کرمون تو دبی لگد شد...!

😍=مولانا+چاوشی

آقا ما تو دبستان یه معلم داشتیم میگفت من هر کی دوست داشته باشم،میزنم!😎

حالا کی میخواد من دوستش داشته باشم؟!😈

ما هم صف میکشیدیم تا این بزرگوار مارو با خط کش چوبی بزنه😅

(میییییززززدداااا😱)

حالا فهمیدید چه کودکی تباهی داشتیم یا بازم توضیح بدم؟!😂😑

خداوندا یک عدد خواهش!

میشه هوای امروزو ctrl+c کنی

بعدش 365 تا ctrl+v بزنی؟!

پیشاپیش سپاس گزارم!

پ.ن: ای نسیم باد خنک و جانبخش صبا از بوی دل انگیزت پیداست که از دیار یار آمده ای! خوش آمدی!

امسال آخرین سالیه که من میرم مدرسه!

الکی الکی تموم شدا!

میخوام از تجربه های 11 سال قبلی استفاده کنم و امسال بشه بهترین سال تحصیلی عمرم

و کلی هم خوش بگذرونم

هر سال به خودم قول دادم که امسال دیگه تو کلاس شیطونی نمیکنم و آتیش نمیسوزونم اما نشد که نشد!

ولی تمام تلاشم رو خواهم کرد که امسال از شیطونیای سر کلاسم کم کنم و با معلما رفتارم بهتر باشه

راستش اگه درسم خوب نبود انضباطم وضعش خیلی خراب میشد اما همه ساله بهم رحم کردند و انضباطم رو خوب دادند !

تابستونِ من به خاطر کنکور سال آینده که کم از دی و خرداد نداشت!

کلی هم برنامه دارم برا امسال!

پس من برای اولین بار لحظه شماری میکنم برای رسیدن آخرین ماه مهر مدرسم!

+شما هم اگه دوست داشتید از آخرین سال مدرستون بگید(:

‏کل فعالیتی که من تو اتاقم دارم 

نشستن پشت میز لپ تاپ یا دراز کشیدن رو تختِ

 نمی‌دونم وسایل اتاق چیکار می‌کنن 

که اتاقم در عرض یه روز انقدر کثیف و نامرتب می‌شه😐

‏بچه که بودم از عصرها بدم میومد

 ناهار رو که میخوردیم همه عادت داشتن میخوابیدن 

و من تنها ترین کودک جهان میشدم! 

بدون هم بازی، بدون تفریح، بدون دلخوشی، بدون هم صحبت

الان تو کشور ما عصره...

موزیک بی کلام خیلی چیز عجیبیه...

وقتی گوش میدی اگه حالت خوب باشه یادِ اتفاقای خوب زندگیت میوفتی 

ولی اگه حالت بد باشه بیشتر حالتو میگیره...