یادداشت های یک پسر

:))) منم از 84 بلاگفا وب داشتم نامرد زد پوکوند یکسالش به کل پرید.. هر از گاهیم که فیلتر بود..

(: تقریبا اکثر افراد از این خاطرات دارن

من اولین باری که وبلاگ نوشتم فکر میکردم الان کل دنیا مقالاتشون رو میان از وبلاگ من بردارن

و منه بیچاره برای هر مطلب 1 هفته تحقیق میکردم که درسته یا نه

( اون زمان وبلاگم درباره الکترونیک بود ) .

بعد آخرشم فوق فوقش 5 تا نظر داشتم 2 تاش هم از اون اسپم های هم وطن گرامی ( اون زمانها زیاد ازینا میومد )

من که پست‌های دوران جاهلیتم رو از بین بردم 

میخوندمشون خجالت میکشیدم 😅

این نسخه ی اول به سنم قد نمیده😂

ولی از نسخه دوم شاید باورت نشه ولی چنتایی از نوشته هات رو یادمه😶

یکیش که این آخریا بود برا فیلتری تلگرام ، یکی دیگشم سوتی داده بودی سر کلاس😂

حالا خواستی بگو با جزئیات تعریف کنم😐😂🚶🏼‍♀️

😂😂من پستای 6 ماه پیشمم میخونم کهیر میزنم چ برسه به 4 سال پیش. از سال 92 ی وب داشتم تو بلاگفا، واقعا مایه ی ننگه اون😂😂

اون نسخه ی دومو کامل نخوندمش :( 

یعنی میخواستم بخونم ولی خب تو زودتر اقدام کردی و لینکش کردی به اینجا دیگه نشد.

من هنوزم که هنوزه گاهی وقتا یاد اون سوتی میوفتم تا یه ربع میخندم😂😂

شت شت شتتت😂😂

راستی عکس العملشون بعد از اون اتفاق چی بود؟😂

شبیه همین ماجرا امسال تو کلاس ما هم برای یکی از بچها مقابل مشاور مدرسه اتفاق افتاد😂

 باز این استیکره:|

پست قدیمی که نه...ولی دفترچه خاطرات بچگیم رو میخونم دلم میخواد یه راست بدمش بازیافتی

😂😂🤦‍♀️

+آخرش انقدر که میذاریش ، این میاد به خوابم مطمئنم😂

ولی در نگاه اول وحشتناکه بعد که دقت کنی بامزس😐😂

سلام علیکم.

😁😂😂😂

۱. لعنت به همسایه 

۲. چرا همه چندین ساله وبلاگ نویسن غیر من؟:)))))

هعی:)))))) تف تو همون یکی دو سال؛)))

😈 فکر کنم خونده بودم اینا رو نه؟ 😁

اتفاقا خیلی خوبه اینا. آدم با خوندنش تغییراتش رو متوجه می شه. منم اتفاقا از اون بی مخ هام. اتفاقا توپ هم پاره می کنم! البته تفاله های همسایه ها چند وقته دیگه نمی رم رو مخ با توپشون. اما یکی اومده که فقط داد می زنه. 😐 دلت نخواد دیروز تو حیاط داشتم کتاب می خوندم، کتاب رو بستم و تو دلم هر چی دهن م می اومد بهش نلسزا گفتم. بی تلبیت خیلی رو مخه.بعد این که همینا دیگه. ولی در کل نگه دار خاطراتت رو، یه روز کیف می کنی حتی با کهیر!

😂😂 اومدم وبلاگت نظرمو ببینم، تا درنا رو دیدم یه متر پریدم بالا. تو حیاط بودم یه رعد و برقی زد، که همزمان با اردکا پریدیم بالا. 😂 نزدیک بود اون معدود کسایی که اون جا و این جا بودن، معدودتر شن. 😂😂😂😂

این پست چه بانمک بود