یادداشت های یک پسر

 


گذشته

دلم گرفته، غم عجیبی تو وجودمه که نمی‌تونم ازش فرار کنم. این احساس مثل یه سایه همیشه همراه منه و به هر کجا که می‌رم، با منه. انگار که تو یه دنیای تاریک و بی‌صدا گرفتار شده باشم، جایی که هیچ چیز نمی‌تونه نور امید رو به اون بتابونه. یاد روزایی می‌افتم که همه چیز بهتر بود؛ روزهایی که آدم خوشحال تری بودم و رنج هام کمتر. اما حالا، این غم مثل یه وزنه سنگین رو دوش من نشسته و نمی‌ذاره به جلو نگاه کنم. همش فکر می‌کنم که چرا این حس رو دارم، چرا گذشته این‌قدر به من چنگ انداخته و نمی‌ذاره از اون رها بشم. احساس می‌کنم توی یه دایره بسته‌ایم که هر بار تلاش می‌کنم ازش خارج بشم، دوباره به همون نقطه برمی‌گردم. همون نقطه‌ای که توش به خاطر از دست دادن چیزای خوب گذشته و همچنین اتفاقای وحشتناک بعدترش غمگینم‌.

وصف حال دقیق این روزهای من...

Jesse Blueman در ۱۷ دی ۰۳، ۱۷:۴۰ جواب داده:
ابراز همدردی میکنم واقعا...

سلام

باید گذر رو تمرین کنیم و خودمون رو مشغول و سرشلوغ کنیم که به گذشته فکر نکنیم و همزمان گذر رو تمرین کنیم

ایشاالله که بتونید گذر کنید

Jesse Blueman در ۱۸ دی ۰۳، ۱۷:۵۲ جواب داده:
سلام ممنونم

دوستم تا حالا از اون زاویه نگاه کردی که شاید تو داری بهش چنگ میزنی؟ میدونی بعضی وقتا اندوه تنها بند اتصال ما به اتفاقاییه که افتاده بعد روانمون ناخودآگاه بهش چنگ میزنه چون نمیخواد رها کنه، می‌ترسه یا هرچی

Jesse Blueman در ۱۸ دی ۰۳، ۱۷:۵۲ جواب داده:
آره درست میگی. شاید این طوره که میگی. ولی اتصال من خیلی بیشتر از یه بنده. من همیشه تو گذشته زندگی میکنم.

سلام داداش امیدوارم حالت خوب باشه . من اون پستت که قبلا راجب دانشگاه فرهنگیان نوشته بودی رو دیدم که راجب مشکلات صحبت میکردی واسه چند سال پیش بود . من خودم الان دانشجو فرهنگیانم خواستم ببینم الان که مشغول شدی از کارت راضی هستی ؟ دانشگاه که جریانش مشخصه من با این دید که ۴ سال باید این وضعیت رو تحمل کنم اومدم این دانشگاه ولی در کل از اول دو دل بودم سر اومدن به این دانشگاه و تا الانم که دو سه ترم میگذره این دو دلی باهام بود(کلی هم جریمه که داره انصراف الان) 

حالا دانشگاه رو میتونم تحمل کنم ولی خواستم ببینم وقتی مشغول کار میشی هم اذیت میکنن ؟ مثلا چه میدونم به زندگی شخصیت کار دارن که کجا میری با کی میری و این مسائل . من با شغل و اینا مشکلی ندارم بیشتر با این سیستم مشکل دارم.

ببخشید طولانی شد اگه تونستی نظرتو بگی ممنون میشم 

Jesse Blueman در ۱۸ دی ۰۳، ۱۷:۵۹ جواب داده:
سلام دوست خوبم. من تو این پستم راجع بهش حرف زدم یکم: کلیک
از شغلم راضی ام و دوستش دارم. ولی شرایط همون طوریه که کم و بیش میدونی. چیزای مسخره و الکی خیلی هست. یا مثلا زیرآب زنی و... ولی خب اینجایی که من هستم خییلی کمتر از زمان دانشگاهه این چیزا و راحتم تا حدودی. با همکارام چه تو مدرسه و چه اداره ارتباط خوبی برقرار کردم و به استیبل بودن اوضاعم خیلی کمک کرده. 
به طور کلی چیزایی که منظورته هست. ولی کمتر. چون دیگه تو دانشجو نیستی و حتی با بالا دست هاتم همکاری. نقطه اشتراکی به نام معلم بودن! همه‌تون معلمید.

روزهایی که آدم خوشحال تری بودم و رنج هام کمتر

yaddasht1.blog.ir ©

 

یادم نمیاد همچین روزی رو.. همیشه یه غم و استرس تو وجودم بوده.. فکر نمیکنم تا حالا از ته دل خوشحالی و آرامش رو تجربه کرده‌باشم :)

Jesse Blueman در ۲۳ دی ۰۳، ۰۲:۰۹ جواب داده:
(:
از الانم خیلی بهتر بودم شاید.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
میل رفتن مکن ای دوست

دمی با ما باش. . .



+ آدرس وبلاگ برای ممنوع البیانی ها:

http://yyp.blogfa.com
آرشیو مطالب
قالب: عــرفـان🖤💔 | ویرایش شده توسط: خودم بلاگ بیان