دوشنبه ۲۱ مهر ۹۹
- ۸
۳۲۶
امشب با همیشه فرق میکرد. همیشه من ۱۰ خط مینوشتم و تو یه خط جواب میداد. هی سعی میکرم به حرف بیارمش اما نمیشد. اما امشب دقیقا برعکس بود. من سکوت کردم و اون حرف زد. شاید به اندازه چند سال حرف تو دلش بود. از یه طرف خوشحالم که بالاخره سفره دلش رو برام باز کرد و از طرف دیگه ناراحتم به خاطر اتفاقات و سختی هایی که این مدت براش افتاده و کشیده.