يكشنبه ۲۴ شهریور ۹۸
داشتم قسمت مالکیت معنوی و گزارش کپی برداری های وبم رو میدیدم. یکی هست همه پستهام و همچنین جوابایی که به کامنتها دادم رو کپی کرده:| گرخیدم یه لحظه! چرا آخه؟! داری مدرک جرم جمع میکنی؟:|
داشتم قسمت مالکیت معنوی و گزارش کپی برداری های وبم رو میدیدم. یکی هست همه پستهام و همچنین جوابایی که به کامنتها دادم رو کپی کرده:| گرخیدم یه لحظه! چرا آخه؟! داری مدرک جرم جمع میکنی؟:|
تمام شد!
همونی شد که دلم میخواست
با وجود مخالفت همه (همههه هااااااا!) شدم دانشجو معلم (:
پ.ن:کامنت خصوصی پستهام فعال نمیشه:|حرفی سخنی داشتید اینجا بگید!((:
سوم راهنمایی بودم. امتحاناتِ نوبتِ اول شروع شده بود و من به مادر قول داده بودم معدلم ۲۰ بشه. رقابت توی مدرسهی ما بر سرِ صدمِ نمره بود. (مدرسهی الکی مثلاً تیزهوشان) کارِ راحتی نبود اما از اونجایی که لبخندِ مادر ارزشِ تحملِ هر فشاری رو داره بکوب میخوندم...
اول از همه بگم توف تو این مدیریتتون!از صبح همه رو علاف کردند و ساعت ۷ عصر آخرین نفری بودم که کارش تموم شد و گفتند بقیه برید فردا بیاید.
تو مصاحبه عالی بودم.خدایی خودم هم فکر نمیکردم اینجوری آچمزشون کنم😂💪هی وسط مصاحبه شک میکردم که عه!این واقعا تویی؟!😅
اما تو بخش عقیدتی و سیاسی سوتی های بدی دادم.مثلا از قبل آماده کرده بودم اگه پرسیدن مرجع تقلیدت کیه بگم مکارم شیرازی بعد همین که این سوالو پرسید به خاطر خستگی و استرس کلا یادم رفت که مکارم نامی در این دنیا وجود داره😑
در جوابش گفتم: خامنه ای مرجع تقلیدمه.
گفتش که: رسالهش رو تو تو خونه داری؟
گفتم: بعععلللههه!
برگشت گفت: آقا اصلا رساله ندارن چی میگی تو😂😂